بی وفاییمطلب ارسالی اززهرا بدیحی
گمان کردم که او عاشق ترین عاشق در این دنیاست
گمان کردم که غمخواری برای این دل تنهاست
از عشق خود به من میگفت
از عاشق ها سخن میگفت
به خود گفتم دوباره بخت یارم شد
به خود گفتم دوباره نوبت فصل بهارم شد
به خود گفتم که پایان انتظارم شد
ولی افسوس و صد افسوس تظاهر بود....برای فرزاد نامداریان بی وجدان بی معرفت که جز خراب کردن و شکستن و کج دهنی چیزی بلد نبود.ولی من همیشه دوستش داشتم و دارم چه باشه چه نباشه
نظرات شما عزیزان: